عملکرد طالبان در قبال زنان مصداق جنایت علیه بشریت است | زنان از زندگی عمومی منع شدهاند
تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۳۳۵۰۱
به گزارش همشهری آنلاین، ایندیپندنت نوشت: در گزارش تازه عفو بینالملل آمده است که از سال ۲۰۲۱ به اینسو، برخلاف وعدههای اولیه طالبان درمورد احترام به حقوق زنان، محدودیتها علیه زنان روزبهروز افزایش یافته است.
به گفته این نهاد حقوق بشری، این محدودیتها تمام مولفههای بینالمللی و معاهدههایی که افغانستان عضو آن است، ازجمله پیمان بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، پیمان بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون حذف همه اشکال تبعیض علیه زنان و کنوانسیون حقوق کودک را نقض میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس گزارش این نهاد، مقاومت زنان در برابر این سیاستهای محدودکننده، با ارعاب، آزار و اذیت مواجه شده و طالبان افغانستان همه اعتراضات زنان را با خشونت شدید، بازداشت خودسرانه، ناپدید کردن، شکنجه و سایر اعمال ظالمانه و غیرانسانی جواب دادهاند.
این گزارش ۶۲ صفحهای با همکاری کمیسیون بینالمللی حقوقدانان منتشر شده است. عفو بینالملل و کمیسیون بینالمللی حقوقدانان بر این باورند که دادستانهای دادگاه کیفری بینالمللی باید جنایت علیه بشریت و آزار جنسیتی را در تحقیقات جاری خود درباره وضعیت افغانستان لحاظ کنند.
این سازمانها همچنین از سایر کشورها میخواهند که از صلاحیت جهانی یا سایر ابزارهای قانونی استفاده کنند تا اعضای طالبان را که مظنون به ارتکاب جنایت هستند، تحت قوانین بینالمللی به دست عدالت بسپارند.
"سانتیاگو ای. کانتون"، دبیرکل کمیسیون حقوقدانان، میگوید پنج معیار برای اینکه یک جرم را جنایت علیه بشریت و آزار جنسیتی دانست وجود دارد و گروه طالبان این پنج معیار را دارند و این گزارش آن پنج معیار را که طالبان اعمال کردهاند، مستند کرده است.
اگنس کالامار، دبیر کل عفو بینالملل نیز میگوید: زنان و دختران افغان قربانی جنایت علیه بشریت آزار و اذیت جنسیتی هستند. شدت این جنایت پاسخ بینالمللی بسیار قویتر از آنچه تاکنون وجود داشته را میطلبد. تنها یک نتیجه قابل قبول وجود دارد؛ این سیستم ستم و آزار جنسیتی باید برچیده شود.
وی افزود، زنان از زندگی عمومی منع شدهاند، از دسترسی به آموزش، کار و حرکت آزادانه کاملا محروم شدهاند و بیشتر آنانی که در مقابل این رویکرد اعتراض یا در مقابل سیاست سرکوب طالبان مقاومت کردهاند، زندانی، ناپدید و شکنجه شدهاند و همه این اعمال مصداق جنایت بینالمللی است.
گزارش عفو بینالملل بازه زمانی اوت ۲۰۲۱ تا ژانویه ۲۰۲۳ را پوشش میدهد و تجزیه و تحلیل خود را بر اساس مجموعهای از شواهد جمعآوریشده معتبر مانند گزارش سال ۲۰۲۲ عفو بینالملل، گزارش سازمانهای جامعه مدنی و مقامهای سازمان ملل متحد انجام داده است.
این گزارش همچنین بر اساس ارزیابی قانونی این موضوع صورت گرفته که چرا زنان و دختران افغان که از آزار و شکنجه در افغانستان فرار میکنند، باید بهعنوان پناهندگانی در نظر گرفته شوند که به حمایت بینالمللی نیاز دارند.
این گزارش مکمل تحقیق کارشناسان سازمان ملل متحد و گروههای حقوق زنان است تا پاسخی محکم و لازم برای تضمین عدالت، پاسخگویی و جبران جنایات علیه بشریت و آزار و اذیت جنسیتی بدهند.
گزارش عفو بینالملل میگوید که محدودیتهای اعمالشده علیه زنان و دختران در افغانستان ناشی از دستورها، تصمیمها و احکامی است که مقامهای طالبان در سطح عالی اتخاذ کردهاند. این سیاستها از طریق فهرستی از اعمال ظالمانه، ازجمله ناپدید شدن اجباری و استفاده سیستماتیک از زندان، شکنجه و سایر بدرفتاریها اجرا میشوند.
عفو بینالملل همچنین مواردی از ازدواج اجباری زنان و دختران با اعضای طالبان و همچنین تلاش برای وادار کردن آنها به چنین ازدواجهایی را ثبت کرده است. در این گزارش آمده است کسانی که از چنین ازدواجی امتناع می کردند در معرض ربوده شدن، ارعاب، تهدید و شکنجه قرار گرفتهاند.
این اقدامهای طالبان با استفاده از دستگاههای امنیتی دولت پیشین، ازجمله ساختارهایی مانند اداره پلیس و مراکز عمومی مانند زندانها، انجام میشود.
همچنین این گزارش از جامعه جهانی خواسته است تا با مسؤول دانستن طالبان بهعنوان عاملان اصلی محرومیت و محکومیت زنان در افغانستان، در مقابل آنان از اجرای احکام بازدارنده دریغ نکنند.
عفو بینالملل جهان را به یکپارچگی در قبال جنایتهای طالبان علیه زنان فراخوانده و گفته است که هیچگونه ستمی علیه زنان قابلقبول نیست و زمان آن است که این ستم بر زنان متوقف شود.
در ماه آوریل سال جاری میلادی، شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آرا قطعنامهای را تصویب کرد که در آن از طالبان خواسته شد تا مشارکت کامل، برابر، معنادار و ایمن زنان و دختران را در افغانستان تضمین کنند. گزارش عفو بینالملل و کمیسیون بینالمللی حقوقدانان اهمیت بیشتری بر نیاز به اقدام فوری برای رسیدگی به وضعیت وخیم زنان و دختران افغان تحت حاکمیت طالبان میافزاید.
کد خبر 763031 منبع: ایسنا برچسبها سازمان عفو بین الملل افغانستان طالبان حقوق بشر زنانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: سازمان عفو بین الملل افغانستان طالبان حقوق بشر زنان جنایت علیه بشریت بین المللی حقوق عفو بین الملل زنان و دختران علیه زنان شده اند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۳۳۵۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟